یکی از چالشهای رایجی که در بسیاری از پروژههای داده دیده میشود، شروع از ابزار یا دیتاست است، نه از مسئله. تیمهای تحلیلگر اغلب با حجم زیادی از داده مواجه میشوند و بدون اینکه درک روشنی از مسئلهی اصلی داشته باشند، وارد مرحلهی مدلسازی، تصویریسازی یا پیشبینی میشوند. نتیجه این رویکرد، تولید خروجیهایی است که اگرچه از نظر فنی درست هستند، اما در تصمیمگیریهای واقعی نقشی ایفا نمیکنند.
در نقطه مقابل، پروژههایی که با نگاه مسئلهمحور آغاز میشوند، عموماً موفقتر هستند. در این رویکرد، تحلیلگر پیش از آنکه سراغ داده برود، به این فکر میکند که دقیقاً کدام سوال کسبوکاری باید پاسخ داده شود. این طرز فکر ساده، اما حیاتی است. چرا که نوع دادهای که نیاز داریم، روش تحلیلی مناسب، و حتی انتخاب مدلهای آماری همگی تابعی از درک ما از مسئله هستند، نه بالعکس.
تفکر مسئلهمحور همچنین کمک میکند تا تحلیلگر در مسیر پروژه سردرگم نشود. وقتی هدف مشخص است، میتوان در هر مرحله از کار ارزیابی کرد که آیا تحلیل در حال پاسخ به سوال اولیه است یا صرفاً به یک تمرین فنی تبدیل شده. این رویکرد باعث افزایش کارآمدی، کاهش زمان هدررفته و در نهایت تولید بینشهایی میشود که برای ذینفعان قابل استفاده و قابل اقدام باشند.
در دنیای پیچیده و دادهمحور امروز، مهارت درک مسئله و طراحی سوال مناسب، ارزشی فراتر از تسلط فنی صرف دارد. متخصصان دادهای که میتوانند ابتدا مشکل واقعی را شناسایی و سپس مسیر تحلیل را حول آن طراحی کنند، به سرمایهای کلیدی برای هر سازمان تبدیل میشوند.